این روزها زیادی ساکت شده ام ،
نمی دانم چرا حرفهایم، به جای گلو
از چشمهایم بیرون می آیند…!
*****
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا شوخی بود !
حالا تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . .!
تمام این تنهایی تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است…
*****
دستم نمک نداشت هی میشکستیش
دلم چی؟؟؟
بهونت واسه شکوندنهای پشت سرهم چی بود؟
نظرات شما عزیزان:
میلاد 
ساعت18:12---4 اسفند 1390
سلام دوست عزیز.از وبت خوشم اومده.میخوام باهم تبادل لینک کنیم اگه موافقی خبرم کن.نظر هم یادت نره.منتظرماااااااااااااااااااا
|